امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fondling

American: ˈfɑːndl̩ɪŋ British: ˈfɒndl̩ɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fondled
  • شکل سوم:

    fondled
  • سوم‌شخص مفرد:

    fondles

معنی

adverb
نوازش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fondling

  1. verb Touch or stroke lightly in a loving or endearing manner
    Synonyms: petting, caressing, cuddling, patting, snuggling, pampering, nestling, necking, loving, indulging, humoring, hugging, groping, feeling, embracing, cosseting, coddling, clasping
    Antonyms: shunning
  2. verb To handle, stroke, or touch lovingly.
    Synonyms: caressing
  3. noun Affectionate play (or foreplay without contact with the genital organs)
    Synonyms: caressing, cuddling, hugging, kissing, necking, petting, smooching, snuggling

ارجاع به لغت fondling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fondling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fondling

لغات نزدیک fondling

پیشنهاد بهبود معانی