با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Kissing

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    kissed
  • شکل سوم:

    kissed
  • سوم شخص مفرد:

    kisses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun A2
    بوسه، (عامیانه) بوس، ماچ
    • - The Kissing Booth
    • - غرفه‌ی بوسه
    • - The Kissing Festival celebrated in Bali, Indonesia.
    • - فستیوال بوسه در بالی اندونزی برگزار شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد kissing

  1. noun osculation
    Synonyms: caressing, embracing, love-making, spooning, necking, petting, making out, smooching, bussing, parking, sucking face

ارجاع به لغت kissing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kissing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kissing

لغات نزدیک kissing

پیشنهاد بهبود معانی