آیکن بنر

بلک فرایدی فست‌دیکشنری - تا ۴۴٪ تخفیف

بلک فرایدی فست‌دیکشنری - تا ۴۴٪ تخفیف

خرید با تخفیف
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

Kissy

معنی kissy | جمله با kissy

adjective

(عامیانه) بامحبت، اهل ماچ‌وبوسه، ماچی

Her grandfather was very kissy.

پدربزرگش خیلی اهل روبوسی بود.

adjective

(عامیانه) بوسیدنی، ماچ کردنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

kissy lips

لب‌های بوسیدنی

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت kissy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kissy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kissy

لغات نزدیک kissy

پیشنهاد بهبود معانی