با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Kissy

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(عامیانه) بامحبت، اهل ماچ‌وبوسه، ماچی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Her grandfather was very kissy.
- پدربزرگش خیلی اهل روبوسی بود.
adjective
(عامیانه) بوسیدنی، ماچ کردنی
- kissy lips
- لب‌های بوسیدنی
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت kissy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kissy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kissy

لغات نزدیک kissy

پیشنهاد بهبود معانی