فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Kisser

ˈkɪsər ˈkɪsə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
بوسنده، ماچ‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kisser

  1. noun the front surface of the head
    Synonyms:
    face countenance feature visage physiognomy map mug pan phiz smiler puss muzzle
  1. noun someone who kisses
    Synonyms:
    osculator

ارجاع به لغت kisser

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kisser» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kisser

لغات نزدیک kisser

پیشنهاد بهبود معانی