۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Puss

pʊs pʊs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
چرک، گربه، پیشی، دخترک، زن جوان، لب، دهان، چهره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- She smacked him in the puss.
- زد توی پوزش.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد puss

  1. noun the opening in the body through which food is ingested
    Synonyms:
    mouth gob trap
  1. noun informal terms referring to a domestic cat
    Synonyms:
    kitty pussycat kitty-cat slit snatch
  1. noun the front surface of the head
    Synonyms:
    face countenance visage feature mug pan kisser map muzzle

ارجاع به لغت puss

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «puss» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/puss

لغات نزدیک puss

پیشنهاد بهبود معانی