فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Puss

pʊs pʊs

معنی و نمونه‌جمله

noun

چرک، گربه، پیشی، دخترک، زن جوان، لب، دهان، چهره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

She smacked him in the puss.

زد توی پوزش.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد puss

  1. noun the opening in the body through which food is ingested
    Synonyms:
    mouth gob trap
  1. noun informal terms referring to a domestic cat
    Synonyms:
    kitty pussycat kitty-cat slit snatch
  1. noun the front surface of the head
    Synonyms:
    face countenance visage feature mug pan kisser map muzzle

ارجاع به لغت puss

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «puss» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/puss

لغات نزدیک puss

پیشنهاد بهبود معانی