آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Make Love

meɪk lʌv meɪk lʌv

معنی make love | جمله با make love

idiom

رابطه‌ی جنسی داشتن، عشق‌بازی کردن، هم‌بستر شدن، سکس کردن، نزدیکی کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

After making love, they talked and shared their dreams.

بعداز نزدیکی کردن، صحبت کردند و رویاهایشان را با هم به اشتراک گذاشتند.

The first time they made love was a very special experience for them.

اولین باری که آن‌ها عشق‌بازی کردند، تجربه‌ای بسیار خاص برایشان بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد make love

  1. verb have sex
    Synonyms:
    sleep together go to bed with screw fuck be intimate have sexual relations have sexual intercourse fool around make out lay copulate go all the way fornicate breed mate procreate

ارجاع به لغت make love

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «make love» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/make-love

لغات نزدیک make love

پیشنهاد بهبود معانی