آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۵ بهمن ۱۴۰۳

    Embrace

    ɪmˈbreɪs ɪmˈbreɪs

    گذشته‌ی ساده:

    embraced

    شکل سوم:

    embraced

    سوم‌شخص مفرد:

    embraces

    وجه وصفی حال:

    embracing

    معنی embrace | جمله با embrace

    verb - transitive C1

    (با میل) پذیرفتن، استفاده کردن از

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    to embrace an opportunity.

    از فرصت استفاده کردن.

    after the war, the Japanese began to embrace Western ways.

    بعد از جنگ، ژاپنی‌ها شروع به پذیرش روش‌های غربی کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to embrace a new profession.

    حرفه‌ی جدید را با رغبت آغاز کردن.

    verb - transitive verb - intransitive

    احاطه کردن، فرا گرفتن (دور چیزی)، گردگیری کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    an isle embraced by the blue sea.

    جزیره‌ی کوچکی که دریای نیلگون گرداگرد آن را گرفته است.

    verb - transitive

    شامل بودن، در بر داشتن، حاوی بودن

    biology also embraces botany and zoology.

    زیست‌شناسی، گیاه‌شناسی و جانورشناسی را هم در بر می‌گیرد.

    verb - intransitive verb - transitive

    در آغوش گرفتن، در بغل گرفتن، بغل کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    she embraced and kissed her son.

    پسر خود را بغل کرد و بوسید.

    they embraced and wept.

    آنان یکدیگر را در آغوش گرفتند و گریستند.

    noun

    در آغوش گیری، آغوش

    she felt safe in her mother's embrace.

    در آغوش مادرش احساس مصونیت می‌کرد.

    verb - transitive

    متوجه شدن، دریافتن، درک کردن

    her glance embraced the scene.

    نگاهش متوجه صحنه شد.

    verb - transitive

    حقوق (به طور غیر قانونی به هیئت منصفه دستور دادن یا آن را تحت تاثیر قرار دادن) اعمال نفوذ کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده
    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد embrace

    1. verb hold tightly in one’s arms
      Synonyms:
      hug squeeze hold clasp cuddle clinch fold snuggle clutch grasp grip press wrap encircle enfold cradle seize grab envelop cling fondle bear hug take in arms entwine nuzzle lock
      Antonyms:
      release let go
    1. verb include in one’s beliefs; take into account
      Synonyms:
      include take into account accept admit take in adopt contain comprise embody cover encompass involve incorporate take on have deal with receive welcome subsume enclose espouse provide for take up accommodate make use of avail oneself of seize grab get into go in for take advantage of
      Antonyms:
      reject exclude disbelieve distrust shun

    سوال‌های رایج embrace

    گذشته‌ی ساده embrace چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده embrace در زبان انگلیسی embraced است.

    شکل سوم embrace چی میشه؟

    شکل سوم embrace در زبان انگلیسی embraced است.

    وجه وصفی حال embrace چی میشه؟

    وجه وصفی حال embrace در زبان انگلیسی embracing است.

    سوم‌شخص مفرد embrace چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد embrace در زبان انگلیسی embraces است.

    ارجاع به لغت embrace

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «embrace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/embrace

    لغات نزدیک embrace

    • - embowel
    • - embower
    • - embrace
    • - embraceor
    • - embracery
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.