گذشتهی ساده:
embracedشکل سوم:
embracedسومشخص مفرد:
embracesوجه وصفی حال:
embracing(با میل) پذیرفتن، استفاده کردن از
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
to embrace an opportunity.
از فرصت استفاده کردن.
after the war, the Japanese began to embrace Western ways.
بعد از جنگ، ژاپنیها شروع به پذیرش روشهای غربی کردند.
to embrace a new profession.
حرفهی جدید را با رغبت آغاز کردن.
احاطه کردن، فرا گرفتن (دور چیزی)، گردگیری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an isle embraced by the blue sea.
جزیرهی کوچکی که دریای نیلگون گرداگرد آن را گرفته است.
شامل بودن، در بر داشتن، حاوی بودن
biology also embraces botany and zoology.
زیستشناسی، گیاهشناسی و جانورشناسی را هم در بر میگیرد.
در آغوش گرفتن، در بغل گرفتن، بغل کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
she embraced and kissed her son.
پسر خود را بغل کرد و بوسید.
they embraced and wept.
آنان یکدیگر را در آغوش گرفتند و گریستند.
در آغوش گیری، آغوش
she felt safe in her mother's embrace.
در آغوش مادرش احساس مصونیت میکرد.
متوجه شدن، دریافتن، درک کردن
her glance embraced the scene.
نگاهش متوجه صحنه شد.
حقوق (به طور غیر قانونی به هیئت منصفه دستور دادن یا آن را تحت تاثیر قرار دادن) اعمال نفوذ کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «embrace» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/embrace