گذشتهی ساده:
encircledشکل سوم:
encircledسومشخص مفرد:
encirclesوجه وصفی حال:
encirclingدورگرفتن، احاطه کردن، حلقه زدن، دورچیزی گشتن، دربرداشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Enemy forces encircled the town.
نیروهای دشمن دور شهر را گرفتند.
Now, the enemy's encirclement was complete.
اکنون محاصرهی دشمن کامل شده بود.
A ring encircled his little finger.
یک انگشتر بر انگشت کوچکش قرار داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «encircle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/encircle