فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Encircle

ɪnˈsɜrːkl ɪnˈsɜːkl

گذشته‌ی ساده:

encircled

شکل سوم:

encircled

سوم‌شخص مفرد:

encircles

وجه وصفی حال:

encircling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دورگرفتن، احاطه کردن، حلقه زدن، دورچیزی گشتن، دربرداشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Enemy forces encircled the town.

نیروهای دشمن دور شهر را گرفتند.

Now, the enemy's encirclement was complete.

اکنون محاصره‌ی دشمن کامل شده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A ring encircled his little finger.

یک انگشتر بر انگشت کوچکش قرار داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد encircle

  1. verb circumscribe
    Synonyms:
    surround enclose encompass cover ring environ compass inclose circle envelop hem in girdle gird in enfold band wreathe cincture begird invest circuit enring halo
    Antonyms:
    let go unloose

ارجاع به لغت encircle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «encircle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/encircle

لغات نزدیک encircle

پیشنهاد بهبود معانی