فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Halo

ˈheɪloʊ ˈheɪləʊ

گذشته‌ی ساده:

haloed

شکل سوم:

haloed

سوم‌شخص مفرد:

haloes

وجه وصفی حال:

haloing

شکل جمع:

haloes

توضیحات:

همچنین می‌توان از شکل جمع halos به‌ جای haloes استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb

هاله، حلقه نور، نورانی شدن (انبیا و اولیا )

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Usually a halo is painted around the heads of saints.

معمولاً دور سر مقدسان هاله‌ای نقاشی می‌کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد halo

  1. noun ring of light
    Synonyms:
    nimbus aureole corona glory radiance aura halation aureola crown of light aurora

ارجاع به لغت halo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «halo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/halo

لغات نزدیک halo

پیشنهاد بهبود معانی