شکل جمع:
aurasهمچنین میتوان از اشکال جمع aurae و aura هم بهجای auras استفاده کرد.
هاله، فضا، جو، حالوهوا، حس
She walked into the room with an aura of confidence.
او با هالهای از اعتمادبهنفس وارد اتاق شد.
The old castle had an aura of grandeur and timelessness.
قلعهی قدیمی فضایی از شکوه و جاودانگی داشت.
Despite his smile, an aura of tension lingered in the air.
باوجود لبخندش، جویی از تنش در فضا احساس میشد.
هاله (تشعشعی نورانی که برخی باور دارند دور انسانها و حیوانات است و نماد احساسات و قدرت آنهاست)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Some believe that illness can change the color of your aura.
برخی معتقدند که بیماری میتواند رنگ هالهی شما را تغییر دهد.
After the meditation session, I felt my aura was brighter and more vibrant.
بعداز جلسهی مدیتیشن، احساس کردم هالهام درخشانتر و زندهتر شده است.
هاله، نور، پرتو (نور دور چیزی)
A brilliant aura lit up the night sky just before dawn.
نوری درخشان آسمان شب را درست پیش از سپیدهدم روشن کرد.
The candlelight cast a soft aura on the walls.
نور شمع، هالهای نرم بر دیوارها انداخته بود.
A faint blue aura surrounded the glowing crystal.
نور آبی و کمرنگ، اطراف کریستال درخشان را احاطه کرده بود.
اورا، پیشآگهی (پیشنشانهای از میگرن یا صرع که شامل مشکلات بینایی و... میشود)
The patient reported a headache starting with a visual aura.
بیمار گزارش داد که سردردش با اورای دیداری شروع شد.
Some epilepsy patients feel a strange aura before a seizure.
برخی بیماران مبتلا به صرع، پیشاز تشنج، پیشآگهی عجیبی را احساس میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «aura» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aura