آخرین به‌روزرسانی:

Aroma

əˈroʊmə əˈrəʊmə

شکل جمع:

aromas

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ماده‌ی عطری، بوی خوش عطر، بو، رایحه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

the aroma of roses

بوی خوش گل محمدی

This rice has a good aroma.

این برنج بوی خوبی دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a city with the aroma of Paris

شهری با ویژگی‌های (رنگ و بوی) پاریس

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aroma

  1. noun distinctive smell
    Synonyms:
    smell odor scent fragrance perfume bouquet redolence spice incense balm

ارجاع به لغت aroma

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aroma» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aroma

لغات نزدیک aroma

پیشنهاد بهبود معانی