آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Tone

    toʊn təʊn

    گذشته‌ی ساده:

    toned

    شکل سوم:

    toned

    سوم‌شخص مفرد:

    tones

    وجه وصفی حال:

    toning

    شکل جمع:

    tones

    معنی tone | جمله با tone

    noun countable B2

    صدا، آهنگ، درجه صدا، لحن، نوا

    a conciliatory tone

    لحن آشتی‌آمیز

    He spoke in an angry tone.

    با لحن خشم آمیزی حرف زد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He spoke in a low tone.

    با صدای آرام حرف می‌زد.

    the sweet tone of a flute

    آوای شیرین نیلبک

    noun countable

    رنگ

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    the soft tones of the old marble

    الوان ملایم مرمر قدیمی

    a bright tone of blue

    آبی روشن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The gray walls took on a greenish tone.

    دیوارهای خاکستری دارای جلوه‌ی سبز‌رنگ شدند.

    two tones of green: light green and dark green

    دو رنگ سبز: سبز کم‌رنگ و سبز پررنگ

    verb - transitive

    به آهنگ درآوردن، سراییدن، دارای آهنگ خاص کردن

    verb - transitive

    سفت کردن، تقویت کردن

    Exercise toned his muscles.

    ورزش عضلات او را نیرومند کرد.

    verb - transitive

    کاستن، کم کردن، فرو نشاندن

    Some of these critical sentences must be toned down a bit.

    برخی از این جمله‌های انتقاد‌آمیز باید کمی تعدیل بشوند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد tone

    1. noun pitch, volume
      Synonyms:
      emphasis stress force strength accent intonation modulation resonance timbre tonality inflection
    1. noun attitude, spirit
      Synonyms:
      manner character nature mood mind air feel temper humor habit approach expression style trend drift current vein quality state of things condition aspect mode frame effect movement note grain fashion strain tenor
    1. noun color
      Synonyms:
      hue shade coloration tint tinge cast blend value
    1. noun condition of the body
      Synonyms:
      health healthiness strength vigor tonicity tonus elasticity resiliency

    Phrasal verbs

    tone down

    1- از شدت (چیزی) کاستن، ملایم کردن 2- ملایم شدن، تعدیل شدن 3- (رنگ و غیره) روشن‌تر کردن یا شدن، کم‌رنگ شدن یا کردن

    tone up

    1- بر شدت (چیزی) افزودن 2- (رنگ و غیره) تیره‌تر کردن یا شدن، پررنگ کردن یا شدن

    Collocations

    bring down the tone of something

    از کیفیت چیزی کاستن

    set the tone for something

    جو یا کیفیت چیزی را تعیین کردن، آهنگ چیزی را معین کردن

    سوال‌های رایج tone

    گذشته‌ی ساده tone چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده tone در زبان انگلیسی toned است.

    شکل سوم tone چی میشه؟

    شکل سوم tone در زبان انگلیسی toned است.

    شکل جمع tone چی میشه؟

    شکل جمع tone در زبان انگلیسی tones است.

    وجه وصفی حال tone چی میشه؟

    وجه وصفی حال tone در زبان انگلیسی toning است.

    سوم‌شخص مفرد tone چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد tone در زبان انگلیسی tones است.

    ارجاع به لغت tone

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tone

    لغات نزدیک tone

    • - tonality
    • - tondo
    • - tone
    • - tone arm
    • - tone cluster
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.