با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Inflection

    ɪnˈflekʃn ɪnˈflekʃn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      inflections

    توضیحات

    شکل نوشتاری دیگر این لغت در انگلیسی بریتانیایی: inflexion

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    دستور زبان زبان‌شناسی وند تصریفی (وندی که به یک واژه یا به‌طور دقیق‌تر به بن‌واژه اضافه می‌شود به منظور بازتاب آگاهی‌های دستورزبانی چون جنس و زمان فعل و شمار و چگونگی و غیره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - If you add the plural inflexion "-s" to "cat" you get "cats".
    - اگر وند تصریفی جمع s- را به cat اضافه کنید، cats به دست می‌آید.
    - By adding the inflection "ing", we form the present continuous of the verb.
    - با افزودن تصریف ing- زمان حال استمراری فعل را می‌سازیم.
    noun countable uncountable
    آهنگ کلام، آهنگ (صدا)
    - The singer's inflection gave the song a unique and captivating quality.
    - آهنگ کلام خواننده به آهنگ جنبه‌ای منحصربه‌فرد و گیرا بخشید.
    - to signal a question by a rising inflection
    - نشان دادن پرسش از راه بالا بردن آهنگ صدا
    noun
    خمیدگی، خم شدن، انحنا، کجی
    - The inflection of the road made it challenging to drive on.
    - انحنای جاده رانندگی را دشوار می‌کرد.
    - The inflection of his back indicated a possible injury.
    - خمیدگی کمر او از آسیب احتمالی حکایت داشت.
    noun
    ریاضی عطف
    - The math teacher explained the concept of inflection using a graphical representation.
    - معلم ریاضی مفهوم عطف را با استفاده از نمایش گرافیکی توضیح داد.
    - The inflection in the graph marked a transition from a concave curve to a convex curve.
    - عطف در نمودار گذار از خم مقعر به خم محدب را نشان داد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد inflection

    1. noun accent, intonation
      Synonyms: articulation, change, emphasis, enunciation, modulation, pitch, pronunciation, sound, timbre, tonality, tone, tone of voice, variation
      Antonyms: monotone

    ارجاع به لغت inflection

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «inflection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inflection

    لغات نزدیک inflection

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند