آخرین به‌روزرسانی:

Inflect

ɪnˈflekt ɪnˈflekt

گذشته‌ی ساده:

inflected

شکل سوم:

inflected

سوم‌شخص مفرد:

inflects

وجه وصفی حال:

inflecting

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive adverb

کج کردن، خم کردن (به‌سوی درون)، منحنی کردن، گرداندن، صرف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

an inflected tone

نواخت خمیده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inflect

  1. verb to force out of a straight line
    Synonyms:
    turn curve crook
  1. verb vary the pitch of one's speech
    Synonyms:
    modulate tone

ارجاع به لغت inflect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inflect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inflect

لغات نزدیک inflect

پیشنهاد بهبود معانی