آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Monotone

ˈmɑːnətoʊn ˈmɒnətəʊn

معنی monotone | جمله با monotone

noun uncountable

یکنواخت

All night we heard the monotone of monks saying their prayers.

تمام شب صدای یکنواخت راهبان را که دعا می‌خواندند، شنیدیم.

The professor's monotone lecture put half of the students to sleep.

سخنرانی یکنواخت استاد باعث شد نیمی از دانشجویان به خواب بروند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His singing had no variation; it was just a constant monotone.

آواز او هیچ تغییری نداشت؛ فقط صدای یکنواخت مداوم بود.

adjective

یکدست، تک‌رنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The walls of the house were painted in a monotone beige.

دیوارهای خانه با تک‌رنگ بژ رنگ‌آمیزی شده بودند.

The land was a gray monotone.

زمین یکدست خاکستری بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد monotone

  1. adjective of a sequence or function; consistently increasing and never decreasing or consistently decreasing and never increasing in value
    Synonyms:
    Antonyms:
    nonmonotonic
  1. adjective sounded or spoken in a tone unvarying in pitch
  1. noun a tiresome lack of variety
    Synonyms:
    monotony sameness humdrum monotonousness drone droning

ارجاع به لغت monotone

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monotone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/monotone

لغات نزدیک monotone

پیشنهاد بهبود معانی