امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Condemnation

ˌkɑːndəmˈneɪʃn ˌkɒndəmˈneɪʃn / / -dem-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    condemnations

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
محکومیت، تخطئه، سرزنش، نکوهش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
noun countable uncountable
حقوق محکومیت
noun
(اموال و غیره) مصادره، ضبط
noun
رسوا کردن، رسوایی
- We hereby express our strong condemnation of the company's actions.
- بدین‌وسیله اعتراض شدید خود را نسبت به اعمال شرکت اعلام می‌داریم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد condemnation

  1. noun blaming, conviction
    Synonyms:
    accusation blame censure damnation denouncement denunciation disapproval doom judgment proscription reproach reprobation reproof sentence stricture
    Antonyms:
    absolution acquittal clearance discharge exoneration freeing pardon release

ارجاع به لغت condemnation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «condemnation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/condemnation

لغات نزدیک condemnation

پیشنهاد بهبود معانی