Freeing

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    freed
  • شکل سوم:

    freed
  • سوم‌شخص مفرد:

    frees

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
آزادسازی، رهایی، خلاصی، تخلیص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Romanticism represents the freeing of feelings.
- رمانتیسم بیانگر رهایی احساسات است.
- The freeing of oil prices was postponed until March.
- آزادسازی قیمت نفت تا ماه مارس به تعویق افتاد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد freeing

  1. noun emancipation
    Synonyms: liberation, releasing, deliverance, manumission, delivery, saving, rescuing, salvation, restoration, extrication, loosing, unfettering, unlocking, unchaining, unbinding, reprieve, discharging, loosening, pardoning, clearing, granting freedom, setting free, disentangling, untying

ارجاع به لغت freeing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «freeing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/freeing

لغات نزدیک freeing

پیشنهاد بهبود معانی