امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Acquittal

əˈkwɪtl əˈkwɪtl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    acquittals

معنی

noun countable uncountable
حقوق تبرئه واریز، برائت ذمه، رو سفیدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد acquittal

  1. noun declaration removing blame
    Synonyms:
    absolution acquitting amnesty clearance deliverance discharge discharging dismissal dismissing exculpation exemption exoneration freeing letting off liberation pardon release releasing relief from reprieve vindication
    Antonyms:
    blame censure conviction denunciation doom sentence

ارجاع به لغت acquittal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «acquittal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/acquittal

لغات نزدیک acquittal

پیشنهاد بهبود معانی