گذشتهی ساده:
acquittedشکل سوم:
acquittedسومشخص مفرد:
acquitsوجه وصفی حال:
acquittingحقوق روسفید کردن، برطرف کردن،اداکردن، از عهده برآمدن، انجام وظیفه کردن، پرداختن و تسویه کردن (وام و ادعا)، برائت (ذمه) کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
He was acquitted on all charges.
از کلیه اتهامات مبرا شد.
He was acquitted.
او تبرئه شد.
She acquitted herself well in the meeting.
در جلسه به نحو احسن رفتار کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «acquit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/acquit