گذشتهی ساده:
behavedشکل سوم:
behavedسومشخص مفرد:
behavesوجه وصفی حال:
behavingرفتار کردن، حرکت کردن، درست رفتار کردن، سلوک کردن، ادب نگاهداشتن، مودب بودن، کنش کردن، کار کردن، عمل کردن، حرکت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He used to behave badly toward his wife.
او نسبت به زنش بدرفتاری میکرد.
How did he behave last night?
دیشب چگونه رفتار کرد؟
The children behaved themselves in front of the guests.
بچهها جلو مهمانان شیطانی نکردند.
In very low temperatures, matter behaves differently.
در حرارتهای بسیار پایین ماده بهطرز دیگری کنش میکند.
بهطرز بهخصوصی رفتار کردن (با خود) ، خوب رفتار کردن (با خود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «behave» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/behave