امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Conviction

kənˈvɪkʃn kənˈvɪkʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    convictions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C2
محکومیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- In light of the evidence, a conviction seems certain.
- با وجود این مدارک محکومیت قطعی است.
- She has several previous convictions for burglary.
- او چندین محکومیت قبلی برای سرقت دارد.
- The conviction of the three demonstrators has caused public outrage.
- محکومیت سه تظاهرکننده منجر به خشم عمومی شده‌ است.
- His conviction was upheld by a higher court.
- محکومیت او توسط دادگاه بالاتری مورد تأیید قرار گرفت.
noun countable uncountable
یقین، اعتقاد راسخ، ایمان، عقیده‌ی محکم
- an unshakable conviction
- یقین خلل‌ناپذیر
- religious convictions
- اعتقادات راسخ مذهبی
noun uncountable
اقناع، متقاعدسازی، مجاب کردن، متقاعد کردن، متقاعدشدن، مجاب شدن
- The politician spoke with such passion and conviction that he was able to rally support from the crowd.
- این سیاستمدار با چنان شوروشوق و اقناعی صحبت کرد که توانست حمایت مردم را جلب کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conviction

  1. noun belief, opinion
    Synonyms:
    confidence creed doctrine dogma eye faith feeling judgment call mind persuasion principle reliance say so sentiment slant tenet view
  1. noun guilty sentence; assurance
    Synonyms:
    assuredness certainty certitude condemnation condemning confidence determining guilt earnestness fall fervor firmness rap reliance sureness surety unfavorable verdict
    Antonyms:
    overturning

Idioms

ارجاع به لغت conviction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conviction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conviction

لغات نزدیک conviction

پیشنهاد بهبود معانی