امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Articulation

ɑːrˌtɪkjəˈleɪʃn ɑːˌtɪkjəˈleɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    articulations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
طرز بیان، (آواشناسی)(آوا) تولید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun
بیان، ادا، بر زبان آوردن، حرف زدن
noun
پیوند مفصلی، مفصل، بند
- the articulations of the bones in man's hands
- مفصل‌بندی استخوان‌های دست انسان
- The more he drank, the worse became his articulation.
- هرچه بیشتر مشروب خورد شمردگی حرف‌هایش بدتر شد.
- This poem is an articulation of his feelings.
- این شعر گویای احساسات اوست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد articulation

  1. noun clear, coherent speech
    Synonyms:
    delivery diction enunciation expression pronunciation saying speaking statement talking utterance verbalization vocalization voicing
    Antonyms:
    mispronunciation
  1. noun connection
    Synonyms:
    coupling hinge joining joint junction juncture unification union
    Antonyms:
    disconnection

ارجاع به لغت articulation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «articulation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/articulation

لغات نزدیک articulation

پیشنهاد بهبود معانی