شکل جمع:
articulatorsبیانکننده، مطرحکننده، توضیحدهنده، تبیینکننده، بیانگر
He became the main articulator of the group’s environmental concerns.
او به بیانگر اصلی نگرانیهای زیستمحیطی گروه تبدیل شد.
The professor is an excellent articulator of difficult philosophical concepts.
آن استاد، توضیحدهندهای عالی برای مفاهیم دشوار فلسفی است.
اندام گویایی، اندام آوایی، اندام تولیدکنندهی صدا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The hard palate acts as a major articulator in producing many English sounds.
کام سخت یکی از اندامهای گویایی مهم در تولید بسیاری از صداهای انگلیسی است.
Damage to an articulator, such as the lips or tongue, can affect speech clarity.
آسیب به یکی از اندامهای آوایی مانند لب یا زبان میتواند وضوح گفتار را تحتتأثیر قرار دهد.
شکل جمع articulator در زبان انگلیسی articulators است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «articulator» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/articulator