فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tenor

ˈtenər ˈtenə

شکل جمع:

tenors

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

تنور (خواننده یا ساز با صدای زیر)

The tenor solo in the opera was breathtaking.

تنور تک‌نوازی در اپرا نفس‌گیر بود.

She played a beautiful piece on her tenor saxophone.

او قطعه‌ای زیبا را با ساکسیفون تنور خود نواخت.

noun uncountable formal

فحوا، مفاد، نیت، رویه، سیاق، مضمون، ماهیت، جوهره، روند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

I know enough German to grasp the tenor of what he says.

آن‌قدر آلمانی می‌دانم که معنی کلی آنچه را که می‌گوید، درک کنم.

The general tenor of the book reflects themes of hope and resilience.

جوهره‌ی کلی کتاب بازتاب‌دهنده‌ی مضامین امید و استقامت است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the even tenor of his life

مسیر هموار زندگی او

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tenor

  1. noun meaning, intent
    Synonyms:
    sense purpose intent aim direction theme subject gist drift tendency course way inclination trend run current tone substance stuff core meat pith body burden course of thought evolution purport
  1. noun high male voice
    Synonyms:
    falsetto alto countertenor
    Antonyms:
    bass

ارجاع به لغت tenor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tenor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tenor

لغات نزدیک tenor

پیشنهاد بهبود معانی