آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۶ فروردین ۱۴۰۳

    Bass

    beɪs bæs beɪs bæs

    شکل جمع:

    basses

    معنی bass | جمله با bass

    noun countable uncountable

    موسیقی نت باس (بم‌ترین نت از یک آکورد یا پایین‌ترین صدا (نواک) از مجموعه‌ی صداهای چند‌گانه که خوانده یا نواخته می‌شوند.)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    When the bass kicks in, you can feel it in your chest.

    وقتی صدای نت باس به داخل می‌آید، می‌توانید آن را در سینه‌ی خود احساس کنید.

    The bass in this song really adds depth to the melody.

    نت باس در این آهنگ واقعاً به ترانه زیبایی می‌بخشد.

    noun uncountable

    (مجموعه‌ای از) صداهای کم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The bass in this car speaker is unbelievable.

    صداهای کم در اسپیکر ماشین باورنکردنی است.

    Can you please turn up the bass?

    می‌شود لطفاً صدای کم را زیاد کنید؟

    noun countable uncountable

    موسیقی گیتار بم، گیتار باس (الکتریکی)

    I play bass in a band.

    در یک گروه موسیقی گیتار بم را می‌نوازم.

    The the bass player was died.

    نوازنده‌ی گیتار باس درگذشت.

    noun countable uncountable

    موسیقی آوازخوان بم، خواننده‌ی باس، کسی که صدای بم دارد، صدای بم

    The bass in the choir had a deep and rich voice that resonated throughout the auditorium.

    آوازخوان بم در گروه کر صدایی عمیق و غنی داشت که در سراسر سالن طنین‌انداز بود.

    the bass of the music

    صدای بم موسیقی

    adjective

    موسیقی باس، بم (نت و صدا)

    The opera singer had a powerful bass voice.

    خواننده‌ی اپرا صدای باس قدرتمندی داشت.

    the bass notes of the piano

    نت‌های بم پیانو

    noun countable uncountable

    جانورشناسی خارماهی، ماهی خاردار

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    We grilled bass for dinner last night.

    دیشب برای شام ماهی ماهی خاردار را گریل کردیم.

    I caught a large bass while fishing in the lake.

    هنگام ماهیگیری در دریاچه، خارماهی بزرگی را صید کردم.

    noun countable uncountable

    موسیقی ویولن بزرگ بم

    The bass player plucked the strings of his instrument with skill and precision.

    نوازنده‌ی ویولن بزرگ بم تارهای ساز خود را با مهارت و دقت می‌زد.

    The bass is a crucial instrument in any orchestra.

    ویولن بزرگ بم در هر ارکستری ساز بسیار مهمی است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bass

    1. adjective being a sound produced by a relatively small frequency of vibrations
      Synonyms:
      low deep low-pitched resonant sonorous grave baritone alto contralto sepulchral
    1. noun the lowest adult male singing voice
      Synonyms:
      bass voice basso voce
    1. noun Any of various North American freshwater fish with lean flesh (especially of the genus Micropterus)
      Synonyms:
      fish voice singer freshwater bass sea-bass black low deep alto jewfish
    1. noun the lowest part in polyphonic music
      Synonyms:
      bass part

    سوال‌های رایج bass

    شکل جمع bass چی میشه؟

    شکل جمع bass در زبان انگلیسی basses است.

    ارجاع به لغت bass

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bass» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bass

    لغات نزدیک bass

    • - basque country
    • - basra
    • - bass
    • - bass clef
    • - bass drum
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.