با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Trend

trend trend
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    trended
  • شکل سوم:

    trended
  • سوم‌شخص مفرد:

    trends
  • وجه وصفی حال:

    trending
  • شکل جمع:

    trends

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B1
امتداد داشتن، گرایش داشتن، تمایل داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The river trends southward.
- رودخانه به‌سوی جنوب امتداد می‌یابد.
- Transportation costs are trending downward.
- هزینه‌ی حمل‌و‌نقل رو به کاهش است.
- Italian art was trending in a new direction.
- گرایش هنر ایتالیا در جهت نوینی بود.
- contemporary trends in education
- گرایش‌های معاصر در آموزش‌و‌پرورش
noun countable
گرایش، تمایل، جهت، رویه، مسیر
- the downward trend in gasoline prices
- قیمت رو به کاهش بنزین
- the trend of the stock market
- گرایش بورس سهام
- The trend of opinion was conservative.
- گرایش عقاید، محافظه‌‌کارانه بود.
- the long northerly trend of this coast
- مسیر طولانی این ساحل به طرف شمال
- Short skirts are the trend again.
- دامن کوتاه دوباره باب شده است.
noun countable
آلودگی لوزه و حلق و گلو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trend

  1. noun flow, current
    Synonyms: aim, bearing, bent, bias, course, direction, drift, inclination, leaning, movement, orientation, progression, run, swing, tendency, tenor, wind
  2. noun style, fashion that is in favor
    Synonyms: craze, cry, fad, furor, in-thing, latest thing, look, mode, newest wrinkle, rage, thing, vogue

Collocations

  • set a trend

    (گرایش یا مد جدیدی را) باب کردن، رواج دادن

ارجاع به لغت trend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trend

لغات نزدیک trend

پیشنهاد بهبود معانی