آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ مهر ۱۴۰۴

    Trend

    trend trend

    گذشته‌ی ساده:

    trended

    شکل سوم:

    trended

    سوم‌شخص مفرد:

    trends

    وجه وصفی حال:

    trending

    شکل جمع:

    trends

    معنی trend | جمله با trend

    noun countable B1

    گرایش، تمایل، جهت، رویه، مسیر، روند، جریان کلی، حرکت غالب

    There is a global trend toward using renewable energy sources.

    جریانی جهانی به‌سمت استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر وجود دارد.

    The upward trend in technology adoption continues across all age groups.

    روند روبه‌رشد پذیرش فناوری در همه‌ی گروه‌های سنی ادامه دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The trend of opinion was conservative.

    گرایش عقاید، محافظه‌‌کارانه بود.

    the downward trend in gasoline prices

    قیمت رو به کاهش بنزین

    the trend of the stock market

    گرایش بورس سهام

    the long northerly trend of this coast

    مسیر طولانی این ساحل به طرف شمال

    noun countable

    ترند، مد روز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    Many designers follow the latest fashion trends closely.

    بسیاری از طراحان، ترندهای مد روز را با دقت دنبال می‌کنند.

    Bright colors are the new trend this season.

    رنگ‌های روشن ترند این فصل هستند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Short skirts are the trend again.

    دامن کوتاه دوباره باب شده است.

    verb - intransitive B1

    امتداد داشتن، گرایش داشتن، تمایل داشتن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The river trends southward.

    رودخانه به‌سوی جنوب امتداد می‌یابد.

    Transportation costs are trending downward.

    هزینه‌ی حمل‌و‌نقل رو به کاهش است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Italian art was trending in a new direction.

    گرایش هنر ایتالیا در جهت نوینی بود.

    contemporary trends in education

    گرایش‌های معاصر در آموزش‌و‌پرورش

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد trend

    1. noun flow, current
      Synonyms:
      movement course direction tendency inclination drift leaning bias wind progression run current bearing bent orientation aim tenor swing
    1. noun style, fashion that is in favor
      Synonyms:
      fashion vogue mode fad rage craze thing look in-thing latest thing furor newest wrinkle

    Collocations

    set a trend

    (گرایش یا مد جدیدی را) باب کردن، رواج دادن

    significant trend

    روند قابل توجه

    sleep a downward trend

    روند نزولی/روند رو به کاهش

    slightly an upward trend

    روند صعودی جزئی

    show an upward trend

    روند صعودی داشتن

    Collocations بیشتر

    show a downward trend

    روند نزولی داشتن/نشان دادن

    سوال‌های رایج trend

    گذشته‌ی ساده trend چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده trend در زبان انگلیسی trended است.

    شکل سوم trend چی میشه؟

    شکل سوم trend در زبان انگلیسی trended است.

    شکل جمع trend چی میشه؟

    شکل جمع trend در زبان انگلیسی trends است.

    وجه وصفی حال trend چی میشه؟

    وجه وصفی حال trend در زبان انگلیسی trending است.

    سوم‌شخص مفرد trend چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد trend در زبان انگلیسی trends است.

    ارجاع به لغت trend

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «trend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trend

    لغات نزدیک trend

    • - trencher
    • - trencherman
    • - trend
    • - trendsetter
    • - trendy
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.