با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Vogue

voʊɡ vəʊɡ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
رسم معمول، رواج، عادت، مرسوم، مد، متداول، عمومی و رایج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to come into vogue
- رایج شدن، رواج یافتن
- in vogue
- رایج
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vogue

  1. adjective fashionable
    Synonyms: faddy, in, latest, mod, modish, now, popular, prevalent, rage, state-of-the-art, trendy, up-to-the-minute, with it
    Antonyms: out, unfashionable, unpopular, unstylish
  2. noun fashion; current practice
    Synonyms: chic, craze, currency, custom, dernier cri, fad, fashionableness, favor, in thing, last word, latest, mode, popularity, practice, prevalence, rage, style, stylishness, thing, trend, usage, use, way
    Antonyms: disuse, out

ارجاع به لغت vogue

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vogue» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vogue

لغات نزدیک vogue

پیشنهاد بهبود معانی