با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Mode

moʊd məʊd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    modes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C1
شیوه، نحوه، طرز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- His mode of life was simple.
- شیوه‌ی زندگی او ساده بود.
- The mode of payment accepted at this store is cash.
- نحوه‌ی پرداخت پذیرفته‌شده در این فروشگاه نقدی است.
noun countable
ریاضی مُد (ارزش یا مقداری که بیشترین تکرار را در یک مجموعه آماری دارد)
- The mode of the test scores was 85.
- مُد نمرات آزمون ۸۵ بود.
- The mode of the dataset is 5.
- مُد این مجموعه‌داده ۵ است.
noun formal
پوشاک مُد، باب روز (بودن)
- Short skirts were then the latest mode.
- آن روزها دامن کوتاه آخرین مد محسوب می‌شد.
- Minimalist designs are currently the mode.
- طرح‌های مینیمالیستی در حال حاضر باب روز هستند.
- The mode this season is oversized sweaters.
- مُد این فصل ژاکت‌های بزرگ‌تر از حد از معمول است.
noun countable
موسیقی مُد (شکلی از گام اشاره که با مجموعه‌ای از حالت‌های مشخص ملودیک همراه است)
- Beethoven's compositions often showcased the Phrygian mode.
- در قطعه‌های بتهوون اغلب مُد فریجین جلوه‌گر می‌شد.
- The mixolydian mode has a distinctive bluesy sound.
- مُد میکسولیدیایی صدای بلوزی متمایزی دارد.
noun
کامپیوتر حالت (عملکرد)
- I love using the night mode.
- عاشق استفاده از حالت شب هستم.
- I prefer using dark mode on Fast Dictionary.
- ترجیح می‌دهم در فست‌دیکشنری از حالت تاریک استفاده کنم.
noun countable
حالت (ارتعاش)
- Understanding the vibrational modes of a molecule is crucial in the field of infrared spectroscopy.
- درک حالت‌های ارتعاش مولکول در زمینه‌ی طیف‌سنجی مادون قرمز بسیار مهم است.
- Adjusting the weight distribution can affect the vibration mode of an airplane propeller blade.
- تنظیم توزیع وزن می‌تواند بر حالت ارتعاش پرّه‌ی ملخ هواپیما تأثیر بگذارد.
noun countable
دستور زبان وجه
- The teacher explained the difference between the indicative and subjunctive modes of the verb.
- معلم تفاوت بین وجه‌های اخباری و التزامی فعل را توضیح داد.
- In the interrogative mode, a verb is used to ask a question.
- در وجه استفهامی از فعل برای پرسیدن سؤال استفاده می‌شود.
noun countable
ادبیات هنر سبک
- the writer's poetic mode
- سبک شاعرانه‌ی این نویسنده
- The artist's mode of expression was abstract.
- سبک بیان این هنرمند انتزاعی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mode

  1. noun manner, way
    Synonyms: approach, book, channels, condition, course, custom, fashion, form, mechanism, method, modus, nuts and bolts, plan, posture, practice, procedure, process, quality, rule, situation, state, status, style, system, technique, tone, vein, wise
  2. noun trend, fad
    Synonyms: chic, convention, craze, cry, dernier cri, fashion, furor, last word, latest thing, latest wrinkle, look, mainstream, now, rage, style, thing, vogue

ارجاع به لغت mode

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mode» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mode

لغات نزدیک mode

پیشنهاد بهبود معانی