گذشتهی ساده:
disusedشکل سوم:
disusedسومشخص مفرد:
disusesوجه وصفی حال:
disusingمتروکه، عدم استعمال، ترک کردن، ترک استعمال(چیزی را)کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a hall (which had been) long disused
تالاری که مدتها مورد استفاده قرار نگرفته بود
A disuse of the muscles will cause their atrophy.
به کار نبردن عضلات موجب خشک شدن آنها میشود.
متروکه شدن، منسوخ شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disuse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disuse