آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۸ شهریور ۱۴۰۴

    Used

    juːzd juːst juːzd juːst

    معنی used | جمله با used

    adjective

    عادت‌کرده، خوگرفته، مأنوس

    a used smoker

    سیگاری عادت‌کرده

    a team used to winning

    تیمی خوگرفته به برد

    adjective

    به‌کاررفته، به‌کاربرده‌شده‌

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    I found some interesting "used quotes" in the book.

    چند نقل‌قول به‌کاررفته‌ی جالب در این کتاب پیدا کردم.

    Your used sentences were inappropriate.

    جملات به‌کاربرده‌شده‌ی شما نامناسب بودند.

    adjective

    استفاده‌شده، کارکرده

    I found a used tissue on the floor.

    دستمال‌کاغذی استفاده‌شده‌ای را روی زمین پیدا کردم.

    a used paper

    کاغذ استفاده‌شده

    adjective

    دست‌دوم

    She bought a used car.

    ماشین دست‌دوم خرید.

    They bought a used piano for their daughter.

    آن‌ها برای دخترشان پیانوی دست‌دوم خریدند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد used

    1. adjective secondhand
      Synonyms:
      pre-owned not new nearly new hand-me-down recycled worn

    Phrasal verbs

    get used

    عادت کردن

    لغات هم‌خانواده used

    • noun
      usage, use, disuse, misuse, reuse, usefulness, user
    • adjective
      reusable, used, disused, useful, usable
    • verb - transitive
      use, misuse, reuse
    • adverb
      usefully

    سوال‌های رایج used

    معنی used به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی used در زبان فارسی به استفاده‌شده یا به‌کاررفته ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی «used» شکل گذشته و گذشته‌ی‌مجهول فعل use است و معمولاً برای بیان این کاربرد به‌کار می‌رود که چیزی قبلاً مورد استفاده قرار گرفته است. این کلمه در بسیاری از زمینه‌ها کاربرد دارد؛ از وسایل و تجهیزات گرفته تا اصطلاحات روزمره و مفاهیم انتزاعی. برای مثال، وقتی می‌گوییم «a used car» به معنای «خودروی دست‌دوم» است، نشان‌دهنده‌ی این است که آن خودرو پیش از این توسط کسی دیگر استفاده شده است.

    استفاده از واژه‌ی «used» نه تنها نشان‌دهنده‌ی گذشته‌ی عملی است که انجام شده، بلکه بار معنایی ارزش یا کیفیت را نیز می‌تواند منتقل کند. به عنوان مثال، در مورد کالاها یا اشیاء، «used» ممکن است حاکی از تجربه، فرسودگی جزئی یا حتی کیفیت معتبر باشد، چرا که برخی کالاهای استفاده‌شده همچنان ارزشمند و قابل اعتماد هستند.

    در مکالمات روزمره، «used» می‌تواند به شکل‌های مختلفی ظاهر شود و بسته به ساختار جمله، معنای آن تغییر کند. برای مثال، در حالت وصفی، «used to» به معنی «عادت داشتن به» یا «قبلاً انجام دادن» است، مثل جمله «I used to play piano» که به معنای «قبلاً پیانو می‌زدم» است. این کاربرد نشان می‌دهد که واژه‌ی «used» می‌تواند هم جنبه‌ی زمانی داشته باشد و هم جنبه‌ی عملی و کاربردی.

    از نظر نگارشی، استفاده صحیح از «used» برای بیان تجربه‌ها، گذشته و وضعیت اشیاء یا اعمال اهمیت دارد و باعث شفافیت و دقت در انتقال پیام می‌شود. در تبلیغات، فروش و توصیف کالاها نیز این واژه به‌صورت گسترده به کار می‌رود تا خریداران از سابقه‌ی استفاده‌ی محصول آگاه شوند و تصمیم‌گیری بهتری داشته باشند.

    used یا «استفاده‌شده» واژه‌ای کاربردی است که می‌تواند به توصیف تجربه، گذشته، ارزش و کاربرد اشیاء و اعمال بپردازد. این کلمه نشان‌دهنده‌ی جنبه‌های عملی و تاریخی هر چیز است و یادگیری درست آن برای بیان دقیق زمان، کیفیت و سابقه‌ی استفاده حیاتی است.

    ارجاع به لغت used

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «used» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/used

    لغات نزدیک used

    • - use your head
    • - useable
    • - used
    • - used to
    • - useful
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.