با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Used

juːzd juːst juːzd juːst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
عادت‌کرده، خوگرفته، مأنوس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a used smoker
- سیگاری عادت‌کرده
- a team used to winning
- تیمی خوگرفته به برد
adjective
به‌کاررفته، به‌کاربرده‌شده‌
- I found some interesting "used quotes" in the book.
- چند نقل‌قول به‌کاررفته‌ی جالب در این کتاب پیدا کردم.
- Your used sentences were inappropriate.
- جملات به‌کاربرده‌شده‌ی شما نامناسب بودند.
adjective
استفاده‌شده، کارکرده
- I found a used tissue on the floor.
- دستمال‌کاغذی استفاده‌شده‌ای را روی زمین پیدا کردم.
- a used paper
- کاغذ استفاده‌شده
adjective
دست‌دوم
- She bought a used car.
- ماشین دست‌دوم خرید.
- They bought a used piano for their daughter.
- آن‌ها برای دخترشان پیانوی دست‌دوم خریدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد used

  1. adjective secondhand
    Synonyms: hand-me-down, nearly new, not new, passed down, pre-owned, recycled, worn

Phrasal verbs

لغات هم‌خانواده used

ارجاع به لغت used

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «used» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/used

لغات نزدیک used

پیشنهاد بهبود معانی