با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Caretaker

ˈkerˌteɪkər ˈkeəˌteɪkə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    caretakers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    سرپرست، مستحفظ، سرایدار
    • - In his absence, his brother is the caretaker of his estate.
    • - در غیاب او برادرش سرپرست املاک اوست.
    • - The students themselves cleaned the classroom because the caretaker was ill.
    • - چون فراش مریض بود شاگردان خود کلاس را تمیز کردند.
    • - The caretaker government will be in office until the coming elections.
    • - دولت موقت تا انتخابات آینده بر سرکار خواهد بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد caretaker

  1. noun person who maintains something
    Synonyms: baby sitter, concierge, curator, custodian, house-sitter, janitor, keeper, porter, sitter, super, superintendent, supervisor, warden, watchperson

ارجاع به لغت caretaker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caretaker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caretaker

لغات نزدیک caretaker

پیشنهاد بهبود معانی