فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Caretaker

ˈkerˌteɪkər ˈkeəˌteɪkə

شکل جمع:

caretakers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

سرپرست، مستحفظ، سرایدار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

In his absence, his brother is the caretaker of his estate.

در غیاب او برادرش سرپرست املاک اوست.

The students themselves cleaned the classroom because the caretaker was ill.

چون فراش مریض بود شاگردان خود کلاس را تمیز کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The caretaker government will be in office until the coming elections.

دولت موقت تا انتخابات آینده بر سرکار خواهد بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caretaker

  1. noun person who maintains something
    Synonyms:
    keeper janitor custodian supervisor superintendent warden concierge porter sitter baby sitter house-sitter watchperson curator

ارجاع به لغت caretaker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caretaker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/caretaker

لغات نزدیک caretaker

پیشنهاد بهبود معانی