Sitter

ˈsɪt̬ər ˈsɪtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
جالس، کسی که در برابر پیکر نگار می‌نشیند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sitter

  1. noun An organism (person or animal) that sits
    Synonyms: baby-sitter, one who is baby-sitting, attendant, companion, babysitter, brood hen, day-care worker, broody, day-care provider, broody-hen, setting hen
    Antonyms: stander
  2. noun Dutch astronomer who calculated the size of the universe and suggested that it is expanding (1872-1934)
    Synonyms: Willem de Sitter
  3. noun A person who poses for a painter or sculptor
    Synonyms: artist's model

ارجاع به لغت sitter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sitter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sitter

لغات نزدیک sitter

پیشنهاد بهبود معانی