آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Sitting

    ˈsɪtɪŋ ˈsɪtɪŋ

    شکل جمع:

    sittings

    معنی sitting | جمله با sitting

    noun countable

    نوبت غذا، سانس غذا (زمانی که در جایی مثل هتل غذا سرو می‌شود)

    The waiter informed us that our sitting would last for about 90 minutes.

    گارسون به ما اطلاع داد که نوبت غذای ما حدود نود دقیقه طول خواهد کشید.

    The restaurant had two sittings for dinner.

    رستوران دو نوبت برای شام داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to read a book in three sittings

    کتابی را در سه وهله خواندن

    noun countable

    نوبت، جلسه (زمانی که از مدلی برای نقاشی، عکاسی و... استفاده می‌شود)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The photographer booked three sittings with the model.

    عکاس، سه جلسه‌ی عکاسی با مدل رزرو کرد.

    Each sitting took about an hour.

    هر نوبت عکاسی حدود یک ساعت طول کشید.

    noun countable

    نشست، جلسه

    The sitting of the jury lasted for several hours.

    جلسه‌ی هیئت‌منصفه چندین ساعت طول کشید.

    The sitting of the disciplinary committee will commence at 2 p.m.

    نشست کمیته‌ی انضباطی از ساعت ۲ شروع می‌شود.

    adjective

    فعلی، کنونی

    The sitting judge has a reputation for being fair and impartial.

    قاضی فعلی به منصف بودن و بی‌طرف بودن شهرت دارد.

    The sitting council members were re-elected for another term.

    اعضای فعلی شورا برای یک دوره‌ی دیگر مجدداً انتخاب شدند.

    noun countable

    جانورشناسی نشستن (روی تخم)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    The sitting of the robin in its nest is a beautiful sight to behold.

    نشستن سینه‌سرخ در لانه‌اش منظره‌ی زیبایی است.

    The sitting of the hen on her eggs is essential for them to hatch.

    نشستن مرغ روی تخم‌هایش برای بیرون آمدن آن‌ها ضروری است.

    adjective

    نشسته

    The sitting hen patiently waited for her eggs to hatch.

    مرغ نشسته صبورانه منتظر بیرون آمدن تخم‌هایش بود.

    The sitting hen kept her eggs warm under her feathers.

    مرغ نشسته تخم‌هایش را زیر پرهایش گرم نگه می‌داشت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sitting

    1. noun (photography) the act of assuming a certain position (as for a photograph or portrait)
      Synonyms:
      posing session appointment séance
    1. verb assume a posture as for artistic purposes
      Synonyms:
      posing modelling posturing perching squatting hunkering
      Antonyms:
      rising
    1. verb show to a seat; assign a seat for
      Synonyms:
      seating
      Antonyms:
      standing rising lifting
    1. verb hold a meeting
      Synonyms:
      convening
      Antonyms:
      cancelling
    1. verb sit and travel on the back of animal, usually while controlling its motions
      Synonyms:
      riding remaining staying occupying weighing resting relaxing settling posing reposing perching squatting setting meeting assembling convening enduring brooding deliberating pleasing
      Antonyms:
      standing arising lying
    1. adjective (of persons) having the torso erect and legs bent with the body supported on the buttocks
      Synonyms:
      seated situated sedentary in situ lotus
      Antonyms:
      standing
    1. verb work or act as a baby-sitter
      Synonyms:
      baby-sitting

    Idioms

    sitting pretty

    (عامیانه) در موقعیت مناسب

    سوال‌های رایج sitting

    شکل جمع sitting چی میشه؟

    شکل جمع sitting در زبان انگلیسی sittings است.

    ارجاع به لغت sitting

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sitting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sitting

    لغات نزدیک sitting

    • - sitter
    • - sitter in
    • - sitting
    • - sitting bull
    • - sitting duck
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.