فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sedentary

ˈsednteri ˈsedntri

صفت تفضیلی:

more sedentary

صفت عالی:

most sedentary

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2

یک‌جانشین، غیرمهاجر (جمعیت و غیره)

Sedentary birds often build their nests in the same location each year.

پرندگان غیرمهاجر اغلب هر سال در یک مکان لانه می‌سازند.

Sedentary civilizations, such as the ancient Mayans, were known for their advanced agricultural practices and complex social structures.

تمدن‌های یک‌جانشین مانند مایاهای باستان به خاطر شیوه‌های کشاورزی پیشرفته و ساختارهای اجتماعی پیچیده‌ی خود شناخته شده بودند.

adjective

نشسته، پشت‌ میزی (شغل و کار)، نشسته (کارگر)، کم‌تحرک، بی‌تحرک (زندگی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

A sedentary job can lead to weight gain.

شغل پشت میزی می‌تواند منجر به اضافه شدن وزن شود.

sedentary lifestyle

سبک زندگی کم‌تحرک

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sedentary

  1. adjective motionless, lazy
    Synonyms:
    inactive idle stationary sitting seated sluggish lazy settled desk-bound torpid
    Antonyms:
    active moving mobile energetic activated

ارجاع به لغت sedentary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sedentary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sedentary

لغات نزدیک sedentary

پیشنهاد بهبود معانی