صفت تفضیلی:
lazierصفت عالی:
laziestتنبل، کند، کندرو، سست
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He is lazy and he doesn't work.
او تنبل است و کار نمیکند.
the laziest student in class
تنبلترین شاگرد کلاس
a lazy river
رودخانهی آرام
a lazy walk
راهپیمایی کند
a lazy summer afternoon
بعد از ظهر رخوتانگیز تابستانی
I spent a lazy day in the park.
یک روز توأم با بیحالی(کسالتبار) را در پارک گذراندم.
با کندی حرکت کردن، سست بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lazy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lazy