امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Graze

ɡreɪz ɡreɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    grazed
  • شکل سوم:

    grazed
  • سوم‌شخص مفرد:

    grazes
  • وجه وصفی حال:

    grazing
  • شکل جمع:

    grazes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
چراندن، تغذیه کردن از، چریدن، خراش، خراشیدن، گله چراندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Two cows were grazing in the meadow.
- دو گاو در مرغزار می‌چریدند.
- The bullet grazed his thigh.
- گلوله رانش را خراشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد graze

  1. verb touch
    Synonyms:
    abrade brush carom chafe glance off kiss ricochet rub scrape scratch shave skim skip
    Antonyms:
    manhandle
  1. verb feed on
    Synonyms:
    bite browse champ crop crunch eat forage gnaw masticate munch nibble pasture ruminate uproot
    Antonyms:
    abstain

ارجاع به لغت graze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «graze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/graze

لغات نزدیک graze

پیشنهاد بهبود معانی