فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Graze

ɡreɪz ɡreɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    grazed
  • شکل سوم:

    grazed
  • سوم‌شخص مفرد:

    grazes
  • وجه وصفی حال:

    grazing
  • شکل جمع:

    grazes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
خراشیدن، ساییدن، زخمی کردن (سطحی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The bullet grazed his thigh.
- گلوله، رانش را خراشید.
- She grazed her elbow on the rough wall.
- آرنجش روی دیوار زبر ساییده شد.
verb - transitive
برخورد سطحی داشتن، ساییدن، تماس سطحی داشتن
- The basketball grazed the rim and bounced out.
- توپ بسکتبال لبه‌ی حلقه را لمس کرد و بیرون پرید.
- The car grazed the curb as it turned the corner.
- ماشین موقع پیچیدن با لبه‌ی جدول برخورد سطحی داشت.
verb - intransitive verb - transitive
چراندن، چریدن، به چرا بردن
- Two cows were grazing in the meadow.
- دو گاو در مرغزار می‌چریدند.
- He used to graze his horses on the hillside.
- او قبلاً اسب‌هایش را در دامنه‌ی تپه می‌چراند.
verb - intransitive informal
کم‌کم خوردن، مدام چیزی خوردن، پراکنده غذا خوردن (به‌جای سه وعده غذا خوردن درطول روز)
- She was grazing on fruit and nuts while working.
- هنگام کار مدام میوه و آجیل می‌خورد.
- He tends to graze on snacks rather than eat proper meals.
- او پراکنده خوراکی می‌خورد تا اینکه وعده‌های غذایی درست و حسابی بخوره.
noun countable
خراش، زخم سطحی، ساییدگی
- Luckily, it was just a graze and not a deep wound.
- خوشبختانه فقط خراش است و زخم عمیقی نیست.
- He only had a few minor grazes after falling off the bike.
- بعداز افتادن از دوچرخه فقط چند زخم سطحی برداشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد graze

  1. verb touch
    Synonyms:
    rub scrape scratch brush skim kiss abrade chafe glance off skip carom shave ricochet
    Antonyms:
    manhandle
  1. verb feed on
    Synonyms:
    eat bite nibble munch crunch champ browse forage pasture gnaw masticate crop ruminate uproot
    Antonyms:
    abstain
  1. noun light and momentary contact with another person or thing
    Synonyms:
    brush flick skim

ارجاع به لغت graze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «graze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/graze

لغات نزدیک graze

پیشنهاد بهبود معانی