بدرفتاری کردن، باخشونت اداره کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They manhandled their car out of the gutter.
آنها با زور بازو اتومبیل خود را از جوی بیرون آوردند.
He claimed that the police had manhandled him.
او ادعا میکرد که پلیس نسبت به او با خشونت رفتار کردهاست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «manhandle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/manhandle