گذشتهی ساده:
mollycoddledشکل سوم:
mollycoddledسومشخص مفرد:
mollycoddlesوجه وصفی حال:
mollycoddlingشکل جمع:
mollycoddlesآدم نازپرورده، شخص زن صفت، ناز کشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His mother has turned him into a mollycoddle.
مادرش او را نازنازی بارآورده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mollycoddle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mollycoddle