گذشتهی ساده:
waited onشکل سوم:
waited onسومشخص مفرد:
waits onوجه وصفی حال:
waiting onاین لغت به شکل wait upon نیز نوشته میشود ولی شکل نوشتاری wait on رایج است.
انگلیسی آمریکایی پیشخدمتی کردن، پذیرایی کردن، سرویس دادن، خدمت کردن (در رستوران یا کافه)
At the restaurant, three servers were busy waiting on a large group of tourists.
در رستوران سه پیشخدمت مشغول پذیرایی از گروه بزرگی از گردشگران بودند.
She waited on tables at a small café while studying at university.
او هنگام تحصیل در دانشگاه، در کافهای کوچک پیشخدمتی میکرد.
نوکری کردن برای کسی، همهکارهی کسی بودن، در خدمت کامل بودن، صفرتاصد کارهای کسی را انجام دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She treated her guest like royalty and waited on her hand and foot.
او با مهمانش مثل ملکه رفتار کرد و برایش در خدمت کامل بود.
He loves his grandmother so much that he waits on her hand and foot.
او مادربزرگش را آنقدر دوست دارد که برایش هر کاری میکند.
منتظر بودن، چشمبهراه بودن، صبر کردن، معطل ماندن (برای نتیجهی چیزی قبلاز تصمیمگیری)
The lawyers are waiting on the judge’s ruling before proceeding further.
وکلا، قبلاز ادامهی کار، منتظر حکم قاضی هستند.
We can’t make any travel plans yet; we’re still waiting on his visa approval.
ما فعلاًً نمیتوانیم برنامهی سفر بچینیم؛ هنوز منتظر تأیید ویزای او هستیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wait on» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wait-on