(کلاس، جلسه) حاضر شدن در، حضور یافتن در، شرکت کردن در
They attended the wedding.
در عروسی حضور یافتند.
Many attended his funeral.
خیلیها در مجلس ترحیم او شرکت داشتند.
همراه کسی بودن، در خدمت کسی بودن، مراقبت کردن از، مواظبت کردن از، پرستاری کردن از، تیمارداری کردن از
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Doctors were few and only attended very sick patients.
شمار دکترها کم بود و فقط به بیماران رو به مرگ رسیدگی میکردند.
Are you being attended to?
(معمولاً در فروشگاهها و غیره) آیا کسی به شما رسیده است؟
I attended him to the airport.
او را تا فرودگاه همراهی کردم.
توجه کردن، گوش کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «attend» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/attend