شکل جمع:
turn-upsشکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (noun): turn-up
در معنای هفتم در انگلیسی آمریکایی بهجای turn-up از cuff استفاده میشود.
آمدن، رسیدن، حاضر شدن در جایی، پیدا شدن در جایی (معمولاً بهصورت غیرمنتظره و بیبرنامه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
We had a party, but only a few people turned up.
ما مهمانی داشتیم، اما فقط چند نفر آمدند.
He didn't turn up for work yesterday.
او دیروز سر کار حاضر نشد.
He always turns up when you least expect him.
او همیشه زمانی که اصلاً انتظارش را نداری پیدایش میشود.
What time did they finally turn up?
آنها بالاخره ساعت چند رسیدند؟
پیش آمدن، پیدا شدن (فرصت یا موقعیت بهتر، معمولاً بهصورت غیرمنتظره و بیبرنامه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was about to give up searching for a flat, then a perfect place turned up.
داشتم از جستجوی آپارتمان ناامید میشدم که جایی عالی پیدا شد.
Don't worry about finding a job; something suitable will turn up soon.
نگران پیدا کردن کار نباش؛ یه چیز مناسب بهزودی پیدا میشه.
She was starting to lose hope, but then an unexpected opportunity turned up.
داشت امیدش را از دست میداد، اما بعد فرصتی غیرمنتظره پیش آمد.
We waited for hours, hoping that a chance to speak with him would turn up.
ساعتها منتظر ماندیم، به امید اینکه فرصتی برای صحبت با او پیش بیاید.
پیدا شدن چیزی (معمولاً بهصورت غیرمنتظره)
She was surprised when her old diary turned up in the attic.
او وقتی دفترخاطرات قدیمیاش در اتاق زیرشیروانی پیدا شد، شگفتزده شد.
My lost keys finally turned up under the sofa cushion.
کلیدهای گمشدهام بالاخره زیر کوسن مبل پیدا شدند.
Don't worry about the missing document; it will probably turn up.
نگران سند گمشده نباش؛ احتمالاً پیدا خواهد شد.
دولا کردن، بالا زدن، کوتاه کردن (تا زدن و سپس دوختن لباس)
She decided to turn up the sleeves of her shirt because it was getting warm.
او تصمیم گرفت آستینهای پیراهنش را بالا بزند چون هوا داشت گرم میشد.
The tailor will turn up the curtains to the correct length.
خیاط پردهها را تا اندازهی درست کوتاه خواهد کرد.
فهمیدن، کشف کردن، پیدا کردن اطلاعات (معمولاً بعداز گشتن زیاد)
They turned up some interesting facts during their investigation.
آنها در طول تحقیقات خود حقایق جالبی را کشف کردند.
We need to turn up more information about the suspect's past.
ما باید اطلاعات بیشتری در مورد گذشته مظنون پیدا کنیم.
The researchers are trying to turn up a solution to the problem.
محققان در تلاش هستند تا راهحلی برای این مشکل پیدا کنند.
زیاد کردن، بلند کردن (جریان یا صدای چیزی)
I need to turn up the brightness on my phone screen; I can't see it in the sunlight.
باید روشنایی صفحه گوشی را زیاد کنم؛ نمیتوانم زیر نور آفتاب ببینمش.
The DJ turned up the music, and the crowd started dancing.
دیجی صدای موسیقی را زیاد کرد و جمعیت شروع به رقصیدن کردند.
Could you please turn up the heat? It's getting chilly in here.
میشه لطفاً شعلهی بخاری رو زیاد کنی؟ اینجا داره سرد میشه.
انگلیسی بریتانیایی دمپای شلوار
The tailor carefully pressed the turn-ups on the new suit.
خیاط بادقت دمپاهای کت و شلوار جدید را اتو کرد.
He adjusted the turn-ups so they sat perfectly above his shoes.
او دمپاها را طوری تنظیم کرد که کاملاً بالای کفشهایش قرار بگیرند.
انگلیسی بریتانیایی اتفاق غیرمنتظره، اتفاق بیبرنامه
The team's victory, after a string of losses, was quite a turn-up.
پیروزی تیم، پس از یک سری باخت، کاملاً غیرمنتظره بود.
The sudden resignation of the CEO was a real turn-up.
استعفای ناگهانی مدیرعامل واقعاً غیرمنتظره بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «turn up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/turn-up