Materialize

məˈtɪriəlaɪz məˈtɪəriəlaɪz
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی materialise است.

معنی و نمونه‌جمله

verb - intransitive
مادی کردن، صورت خارجی به خود گرفتن، جامه عمل به خود پوشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- My plans did not materialize.
- نقشه‌های من تحقق نیافت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد materialize

  1. verb come into being
    Synonyms: actualize, appear, become concrete, become real, become visual, be incarnate, be realized, coalesce, come about, come to pass, corporealize, develop, embody, emerge, entify, evolve, exteriorize, externalize, happen, hypostatize, make real, manifest, metamorphose, objectify, occur, personalize, personify, personize, pragmatize, realize, reify, substantialize, substantiate, symbolize, take form, take place, take shape, turn up, typify, unfold, visualize

لغات هم‌خانواده materialize

ارجاع به لغت materialize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «materialize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/materialize

لغات نزدیک materialize

پیشنهاد بهبود معانی