تغییر شکل دادن، دگردیسی، دگردیس کردن، دگرگون کردن، تغییر ماهیت دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A silkworm metamorphoses into a moth.
کرم ابریشم به کرم تبدیل میشود.
The rocks had been heated and thereby metamorphosed.
سنگها در اثر حرارت تغییر شکل داده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «metamorphose» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/metamorphose