گذشتهی ساده:
reshapedشکل سوم:
reshapedسومشخص مفرد:
reshapesوجه وصفی حال:
reshapingتغییر شکل دادن، دوباره شکل دادن، شکل چیزی را تغییر دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She hopes to reshape her habits for a healthier lifestyle.
او امیدوار است که عادات خود را برای یک سبک زندگی سالمتر تغییر شکل دهد.
The artist decided to reshape the clay into a more intricate design.
این هنرمند تصمیم گرفت گل رس را به یک طرح پیچیدهتر دوباره شکل دهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reshape» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reshape