فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Ripen

ˈraɪpən ˈraɪpən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ripened
  • شکل سوم:

    ripened
  • سوم‌شخص مفرد:

    ripens
  • وجه وصفی حال:

    ripening

معنی و نمونه‌جمله

adverb
رسیده کردن یا شدن، عمل آمدن، کامل شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Bananas ripen after they are picked.
- موز پس از چیده‌شدن می‌رسد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ripen

  1. verb to mature
    Synonyms:
    mature grow-up mellow come-of-age reach perfection
  1. verb to grow
    Synonyms:
    grow develop mature improve advance age evolve bloom flower perfect heighten mellow season maturate fruit

ارجاع به لغت ripen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ripen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ripen

لغات نزدیک ripen

پیشنهاد بهبود معانی