(میوه و محصولات زراعی) رسیده بودن
The ripeness of the tomato made it ideal for slicing into a salad.
رسیده بودن گوجهفرنگی آن را برای خرد کردن در سالاد مناسب کرده است.
The ripeness of the fruit was evident in its rich, sweet flavor.
رسیده بودن میوه در طعم عالی و شیرین آن مشهود بود.
بلوغ، پختگی، جاافتادگی، کمال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ripeness of her talent was undeniable.
بلوغ استعداد او غیرقابل انکار بود.
The ripeness of the wine was perfect.
جاافتادگی شراب عالی بود.
بوی بد (بسیار زیاد)
The ripeness of the cheese made my stomach turn.
بوی بد پنیر باعث شد دلپیچه بگیرم.
The ripeness of the fruit indicated it was past its prime.
بوی بد میوه نشان میداد که تازه نیست.
بیادبی، گستاخی
The ripeness in her tone made everyone uncomfortable.
گستاخی لحن او همه را ناراحت میکرد.
I was taken aback by the ripeness of his words.
از بیادبی سخنان او متعجب شدم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ripeness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ripeness