فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Ripeness

ˈraɪpnəs ˈraɪpnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    (میوه و محصولات زراعی) رسیده بودن
    • - The ripeness of the tomato made it ideal for slicing into a salad.
    • - رسیده بودن گوجه‌فرنگی آن را برای خرد کردن در سالاد مناسب کرده است.
    • - The ripeness of the fruit was evident in its rich, sweet flavor.
    • - رسیده بودن میوه در طعم عالی و شیرین آن مشهود بود.
  • noun uncountable
    بلوغ، پختگی، جاافتادگی، کمال
    • - The ripeness of her talent was undeniable.
    • - بلوغ استعداد او غیرقابل انکار بود.
    • - The ripeness of the wine was perfect.
    • - جاافتادگی شراب عالی بود.
  • noun uncountable
    بوی بد (بسیار زیاد)
    • - The ripeness of the cheese made my stomach turn.
    • - بوی بد پنیر باعث شد دل‌پیچه بگیرم.
    • - The ripeness of the fruit indicated it was past its prime.
    • - بوی بد میوه نشان می‌داد که تازه نیست.
  • noun uncountable
    بی‌ادبی، گستاخی
    • - The ripeness in her tone made everyone uncomfortable.
    • - گستاخی لحن او همه را ناراحت می‌کرد.
    • - I was taken aback by the ripeness of his words.
    • - از بی‌ادبی سخنان او متعجب شدم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت ripeness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ripeness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ripeness

لغات نزدیک ripeness

پیشنهاد بهبود معانی