امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Remake

ˈriːmeɪk ˈriːmeɪk ˈriːmeɪk ˈriːmeɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    remade
  • شکل سوم:

    remade
  • سوم‌شخص مفرد:

    remakes
  • وجه وصفی حال:

    remaking
  • شکل جمع:

    remakes

معنی‌ها

noun verb - transitive
از نو ساختن، باز ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun verb - transitive
نوسازی، بازسازی، دوباره‌سازی
noun verb - transitive
هرچیز دوباره سازی شده (به‌ویژه فیلم سینمایی)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد remake

  1. verb To make different
    Synonyms:
    transform revise alter
  1. verb Make new
    Synonyms:
    refashion redo make over
  1. noun Creation that is created again or anew
    Synonyms:
    remaking

لغات هم‌خانواده remake

  • verb - transitive
    make, remake

ارجاع به لغت remake

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remake» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/remake

لغات نزدیک remake

پیشنهاد بهبود معانی