فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Come About

ˈkəməˈbaʊt kʌməˈbaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • phrasal verb C2
    اتفاق افتادن، پیش آمدن، روی دادن، رخ دادن
    • - How does it come about that you are here?
    • - چه پیش آمده است که تو اینجا هستی؟
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد come about

  1. verb happen
    Synonyms: arise, befall, come to pass, occur, result, take place, transpire

ارجاع به لغت come about

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come about» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/come about

لغات نزدیک come about

پیشنهاد بهبود معانی