گذشتهی ساده:
weighed inسومشخص مفرد:
weighs inوجه وصفی حال:
weighing inورزش وزن شدن، وزنکشی کردن (در مسابقات و...)
The boxers will weigh in before the fight to ensure a fair match.
بوکسورها قبلاز مبارزه وزن میشوند تا یک مسابقهی عادلانه تضمین شود.
The jockey must weigh in before the race to comply with the regulations.
سوارکار باید قبلاز مسابقه وزن شود تا از مقررات پیروی کند.
در بحث شرکت کردن، اظهارنظر کردن، نظر دادن، مداخله کردن، دلیل آوردن، استدلال کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She decided to weigh in on the heated debate and express her strong opinions.
او تصمیم گرفت در بحثهای داغ شرکت کند و نظرات مقتدرش را بیان کند.
The expert was invited to weigh in on the matter and provide valuable insights to the team.
از کارشناس دعوت شد تا در مورد این موضوع اظهارنظر کند و بینشهای ارزشمندی را در اختیار تیم قرار دهد.
ورزش وزنکشی، عمل وزن کردن (در مسابقات)
The wrestlers lined up nervously for the weigh-in before the tournament.
کشتیگیران برای وزنکشی قبلاز مسابقات با نگرانی در صف ایستادند.
The weigh-in for the boxing match is scheduled for tomorrow morning.
برنامهی وزنکشی مسابقهی بوکس قرار است فردا صبح باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «weigh in» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/weigh-in