امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Expose

ɪkˈspoʊz ɪkˈspoʊz ɪkˈspəʊz ɪkˈspəʊz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    exposed
  • شکل سوم:

    exposed
  • سوم‌شخص مفرد:

    exposes
  • وجه وصفی حال:

    exposing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
بی‌پناه گذاشتن، بی‌حفاظ گذاردن، در معرض گذاشتن، نمایش دادن، آشکار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Our left flank was dangerously exposed to an enemy attack.
- جناح چپ ما به‌طور خطرناکی در معرض حمله‌ی دشمن بود.
- This coast is exposed to severe northerly winds.
- این ساحل در معرض بادهای شدید شمالی قرار دارد.
- The students were exposed to Hindu culture and religion.
- فرهنگ و مذهب هندو به دانشجویان ارائه داده شد.
- Some ancient people exposed unwanted infants.
- برخی از اقوام کهن نوزادان ناخواسته را رها می‌کردند و می‌رفتند.
- Prostitutes sat by the brook and exposed their thighs and breasts to the passersby.
- روسپی‌ها در کنار نهر نشسته و ران‌ها و سینه‌های خود را در معرض دید رهگذران قرار می‌دادند.
- He exposed two of the bank's managers.
- او دو تا از مدیران بانک را لو داد.
- The trial exposed their crimes.
- محاکمه، تبهکاری‌های آن‌ها را آشکار کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
افشا، ارائه، نمایش
- This newspaper published a detailed expose of her private life.
- این روزنامه افشای مفصلی از زندگی خصوصی او را چاپ کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expose

  1. verb reveal
    Synonyms:
    advertise air bare betray brandish bring to light broadcast crack debunk denude dig up disclose display disport divulge exhibit feature flash flaunt give away lay bare lay open leak let cat out of bag let out make known manifest open open to view parade present prove publish put on view report show show off smoke out spill streak tip off trot out unclothe uncover unearth unfold unmask unshroud unveil
    Antonyms:
    conceal cover hide
  1. verb subject to danger
    Synonyms:
    endanger hazard imperil jeopardize lay open leave open make liable make vulnerable peril put in harm’s way risk
    Antonyms:
    guard protect save shield
  1. noun disclosure
    Synonyms:
    betrayal confession construction divulgence exegesis explanation explication exposal exposition exposure interpretation revelation truth uncovering
    Antonyms:
    secret silence

لغات هم‌خانواده expose

  • verb - transitive
    expose

ارجاع به لغت expose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expose

لغات نزدیک expose

پیشنهاد بهبود معانی