آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ اسفند ۱۴۰۳

    Expose

    ɪkˈspoʊz ɪkˈspoʊz ɪkˈspəʊz ɪkˈspəʊz

    گذشته‌ی ساده:

    exposed

    شکل سوم:

    exposed

    سوم‌شخص مفرد:

    exposes

    وجه وصفی حال:

    exposing

    معنی expose | جمله با expose

    verb - transitive B2

    بی‌پناه گذاشتن، بی‌حفاظ گذاردن، در معرض گذاشتن، نمایش دادن، آشکار کردن

    Our left flank was dangerously exposed to an enemy attack.

    جناح چپ ما به‌طور خطرناکی در معرض حمله‌ی دشمن بود.

    This coast is exposed to severe northerly winds.

    این ساحل در معرض بادهای شدید شمالی قرار دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The students were exposed to Hindu culture and religion.

    فرهنگ و مذهب هندو به دانشجویان ارائه داده شد.

    Some ancient people exposed unwanted infants.

    برخی از اقوام کهن نوزادان ناخواسته را رها می‌کردند و می‌رفتند.

    Prostitutes sat by the brook and exposed their thighs and breasts to the passersby.

    روسپی‌ها در کنار نهر نشسته و ران‌ها و سینه‌های خود را در معرض دید رهگذران قرار می‌دادند.

    He exposed two of the bank's managers.

    او دو تا از مدیران بانک را لو داد.

    The trial exposed their crimes.

    محاکمه، تبهکاری‌های آن‌ها را آشکار کرد.

    noun countable

    فاش کردن، افشا، ارائه، نمایش

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    This newspaper published a detailed expose of her private life.

    این روزنامه افشای مفصلی از زندگی خصوصی او را چاپ کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد expose

    1. verb reveal
      Synonyms:
      show disclose uncover make known publish divulge present display exhibit air advertise broadcast unveil manifest report leak unfold give away betray open bare lay bare open to view put on view flaunt parade prove brandish unmask bring to light dig up unearth spill let out lay open flash feature denude crack smoke out tip off trot out let cat out of bag debunk show off streak unclothe unshroud disport
      Antonyms:
      hide conceal cover
    1. verb subject to danger
      Synonyms:
      risk endanger jeopardize imperil hazard put in harm’s way make vulnerable make liable lay open leave open peril
      Antonyms:
      protect guard shield save
    1. noun disclosure
      Synonyms:
      revelation exposure explanation divulgence confession uncovering exposition interpretation explication exposal truth betrayal exegesis construction
      Antonyms:
      secret silence

    لغات هم‌خانواده expose

    • adjective
      exposed
    • verb - transitive
      expose

    سوال‌های رایج expose

    گذشته‌ی ساده expose چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده expose در زبان انگلیسی exposed است.

    شکل سوم expose چی میشه؟

    شکل سوم expose در زبان انگلیسی exposed است.

    وجه وصفی حال expose چی میشه؟

    وجه وصفی حال expose در زبان انگلیسی exposing است.

    سوم‌شخص مفرد expose چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد expose در زبان انگلیسی exposes است.

    ارجاع به لغت expose

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «expose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/expose

    لغات نزدیک expose

    • - exporter
    • - exports are five times greater than imports
    • - expose
    • - expose to public ridicule
    • - exposed
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.